معنی حواله داشتن - جستجوی لغت در جدول جو
حواله داشتن
حجیم بودن، پرحجم
ادامه...
حجیم بودن، پرحجم
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر حواله دادن
حواله دادن
حَواله دادَن
پرداخت پول یا جنسی را به عهدۀ کسی گذاشتن، نوشته به دست کسی دادن که برود پولی یا جنسی را از دیگری بگیرد
ادامه...
پرداخت پول یا جنسی را به عهدۀ کسی گذاشتن، نوشته به دست کسی دادن که برود پولی یا جنسی را از دیگری بگیرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویر گواه داشتن
گواه داشتن
گُواه داشتَن
شاهد داشتن، دلیل و مدرک داشتن
ادامه...
شاهد داشتن، دلیل و مدرک داشتن
فرهنگ فارسی عمید
حوصله داشتن
(نِ شَ تَ)
تحمل داشتن. رجوع به حوصله و ترکیبات آن شود
ادامه...
تحمل داشتن. رجوع به حوصله و ترکیبات آن شود
لغت نامه دهخدا
گواه داشتن
(سَ مَ دَ)
شاهد داشتن. دلیل داشتن:
تو اگر به حسن دعوی بکنی گواه داری
که کمال سرو بستان و جمال ماه داری.
سعدی (طیبات)
ادامه...
شاهد داشتن. دلیل داشتن:
تو اگر به حسن دعوی بکنی گواه داری
که کمال سرو بستان و جمال ماه داری.
سعدی (طیبات)
لغت نامه دهخدا
تصویر حوصله داشتن
حوصله داشتن
تحمل داشتن
ادامه...
تحمل داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر حوصله نداشتن
حوصله نداشتن
بیتاب بودن کژار نداشتن
ادامه...
بیتاب بودن کژار نداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر حواله دادن
حواله دادن
پول پرداختن را بعهده کسی گذاشتن
ادامه...
پول پرداختن را بعهده کسی گذاشتن
فرهنگ لغت هوشیار
گواه داشتن
شاهد داشتن، دلیل داشتن حجت داشتن: تو اگر بحسن دعوی بکنی گواه داری که کمال سرو بستان و جمال ماه داری. (سعدی)
ادامه...
شاهد داشتن، دلیل داشتن حجت داشتن: تو اگر بحسن دعوی بکنی گواه داری که کمال سرو بستان و جمال ماه داری. (سعدی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر حال داشتن
حال داشتن
ذوق داشتن، حوصله داشتن، حالت وجد و جذبه داشتن
ادامه...
ذوق داشتن، حوصله داشتن، حالت وجد و جذبه داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر حال داشتن
حال داشتن
((تَ))
ذوق داشتن، حوصله داشتن، خوب بودن
ادامه...
ذوق داشتن، حوصله داشتن، خوب بودن
فرهنگ فارسی معین
حواله دادن
حواله کردن
ادامه...
حواله کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
وانه داشتن
بهانه جویی کردن
ادامه...
بهانه جویی کردن
فرهنگ گویش مازندرانی